مرکّب از: بی + طعم، بی مزه و بی لذت. (ناظم الاطباء)، تفه. بی مزه. شیت. ویر. مسیخ. (یادداشت مؤلف) : نرم و تر گردد و خوشخوار و گوارنده خار بی طعم که در کام حمار آید. ناصرخسرو. آب ماده ای است بی طعم. (یادداشت مؤلف)، رجوع به طعم شود
مُرَکَّب اَز: بی + طعم، بی مزه و بی لذت. (ناظم الاطباء)، تفه. بی مزه. شیت. ویر. مسیخ. (یادداشت مؤلف) : نرم و تر گردد و خوشخوار و گوارنده خار بی طعم که در کام حمار آید. ناصرخسرو. آب ماده ای است بی طعم. (یادداشت مؤلف)، رجوع به طعم شود
فایق برآمدن یاران را در سخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). بلندی جستن بر یاران بسخن. (شرح قاموس). رجوع به تاج العروس ج 8 ص 217 و ذیل اقرب الموارد ص 74 شود
فایق برآمدن یاران را در سخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). بلندی جستن بر یاران بسخن. (شرح قاموس). رجوع به تاج العروس ج 8 ص 217 و ذیل اقرب الموارد ص 74 شود